«من از کودکی با وزن آشنا بودهام و از لالاییها و شعرهایی که مادرم زمزمه میکرد، وزن در من درونی شده بود؛ به همین دلیل نیازی نداشتم که بروم عروض را به شکل مکتبی یاد بگیرم. زمانی وزن و عروض در شعر میتواند مفید باشد که در شاعر درونی شده باشد والا شکل مکتبی آن چندان مفید نخواهد بود و دانستن اسم بحرها و وزنها برای خوب شعرگفتن نیازی نیست.»
«غزل من چیزی نیست جز برداشتی با ظرف غزل از رودخانه «نیما». این ظرف را در دست منوچهر نیستانی دیدم وقتی که داشت از پل استوار «سایه» (هوشنگ ابتهاج) عبور میکرد. غزل بعد از نیما را نوعی لجبازی میدانم، اما این باور از ارادتم به غزل نکاسته است.»
* * *
شعرهای این غزلسرای نیمایی برای علاقهمندان به صدای مرحوم ناصر عبداللهی آشناست؛ بهخصوص کسانی که آلبوم «عشق است» را از این خواننده شنیدهاند. ترانههای بهمنی را عبداللهی در این آلبوم خوانده و پرویز پرستویی دکلمه کرده است؛ شاعری که وقتی ۹ ساله بود، نخستین شعرش چاپ شد، اما نخستین مجموعه شعرش را در ۳۰ سالگی چاپ میکند؛ مجموعههایی که با وجود وقفه ۱۳ سالهای از سال ۵۶ تا ۶۹، تا امروز به عدد ۱۴ رسیدهاند و شاعرشان را به چهره آشنایی برای علاقهمندان شعر، بهخصوص غزل نو کردهاند.
محمدعلی بهمنی را از پیشگامان نوگرایی در شعر فارسی، بهویژه غزل میدانند. همین پیشگامی باعث شد در سال ۷۸ برترین غزلسرای ایران شناخته شود و تندیس خورشید مهر را بگیرد. ۵ سال بعد هم در زادگاهش از او تقدیر شد. از همان سال جایزه محمدعلی بهمنی به ابتکار خود شاعر، جایزهای شده است برای تقدیر از شاعران جوان جنوب ایران.
* * *
نمونه شعر
گفتم بدوم تا تو همه فاصلهها را
تا زودتر از واقعه گویم گلهها را.
چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من اثرِ سختترین زلزلهها را
پُر نقشتر از فرشِ دلم بافتهای نیست
از بس که گره زد به گره حوصلهها را
ما تلخی «نه» گفتنمان را که شنیدیم
وقت است بنوشیم از این پس «بله»ها را
بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
یک بار دگر پر زدن چلچلهها را
یک بار همای عشقِ من، از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئلهها را